مسافران هميشگي
اما سفر برايبعضي معناي متفاوتي دارد و فراتر از خوشگذراني و تفريح است. آنها كساني هستند كه شغل شان باعث پيوند زندگي روزمره با سفر شده است. پاي صحبت آنها نشستيم تا طعم سفر را از نگاه آنها بچشيم.
- سفر از دريچه نگاه خلبان
فرهاد ارزاني، ۴۹ ساله كه سالها افراد زيادي با بالهاي او پرواز كردهاند، ميگويد: «سفر هوايي حال و هواي ديگري دارد، بهخصوص اگر خلبان اين پرنده آهني خود شما باشيد. مسئوليتي سنگين در برابر جان افرادي داريد كه با شما سفر را تجربه ميكنند، اما براي من كه به دفعات تجربه به پرواز درآوردن هواپيما را دارم، سختترين كار نشستن روي صندلياي غير از صندلي خلبان است! يادم ميآيد در يك سفر كه به عنوان مسافر از ايران به دبي و سپس سانفرانسيسكورفتم، حدود ۱۸ ساعت سفر هوايي را تجربه كردم. در تمام اين دقايق خود را در پشت فرمان هواپيما تصور ميكردم و تصميماتي متفاوت از آنچه كه اتفاق ميافتاد، ميگرفتم و به خود يادآوري ميكردم كه اگر مسئوليت كنترل هواپيما باتو بود، بيشك اين پرواز ۱۶ ساعت بيشتر زمان نميبرد.
- سفر از دريچه نگاه ر اننده اتوبوس
عليرضا يزداني كه نيم قرن از عمرش ميگذرد و۳۵ سال از آن را پشت فرمان در حال كلاچ و ترمز گرفتن بوده ، شغلش را با هيج كاري در دنيا عوض نميكند. طبق گفته او سفر برايش معنا و مفهوم متفاوتي از كساني دارد كه چمدانهاي خود را پشت اتوبوس او جاي ميدهند و منتظرند تا راننده آنها را به مقصد برساند: «براي مني كه نيمي از عمر خود را در جادههاگذراندهام، سفر بيشتر به يك جدال شبيه است تا تفريح و نقل مكان. براي راننده بودن تنها بايد عاشق شغلت باشي، در غير اين صورت تمام وقايع دنيا ازخرابي ناگهاني ماشين گرفته، تا دستاندازهاي گاه و بيگاه و مسافران بداخلاقسعي خود را براي تبديل كردن اين شغل به بدترين كار دنيا خواهند كرد.» يزداني ميگويد شما نميتوانيد پشت فرمان اتوبوس بشنيد و حتي براي چند ثانيه از جاده چشم برداريد. اين كار در وسايل نقيله ديگر مثل هواپيما، كشتي و قطار بسيار راحتتر اتفاق ميافتد: «اما به نظر من با وجود اين مسئله، ارتباطي را كه من راننده با مسافرانم دارم در هيچ وسيله نقليه ديگري نميتوانيد تجربه كنيد.»
- سفر از دريچه نگاه كاپيتان كشتي
عقيل خواجه، ناخداي ۴۴ سالهاي است كه ۱۲ سال سابقه دريانوردي را با خود يدك ميكشد. بر خلاف بيشتر هم قطاريهايش اين ناخداي ساكن بندر ينگه ميگويد، عشق درياست كه او را باز به دريا ميكشاند. او اضافه ميكند تفاوت چنداني بين لذتي كه او از هر سفر ميبرد و مسافرانش ندارد: «من فرزند دريا هستم و از بچگي تنها يك آرزو داشتم كه در دريا سفر كنم و ببينم كه پشت درياها چه خبر است. حالا سالهاست كه پشت درياها سفر ميكنم و برميگردم و دريا نيز هر بار مهربانتر من را در آغوش خود ميكشد. با آنكه سفرهاي دريايي ميتوانند آبستن حوادث خطرناكي باشند، اما كم پيش ميآيد كه اتفاق ناراحت كنندهاي را تجربه كنم. سختترين سفري كه داشتم به زماني برميگردد كه به علت نقص فني كنترل كشتي با سكان امكانپذير نبود و من سعي داشتم با مانور موتورها كشتي را در مسير اصلي نگهدارم. در همين لحظه بود كهيكي از مسافران به درون آب افتاد، براي دقايقي كاملا تمركز خود را از دست دادم، اما به لطف همكارانم اين اتفاق به يك حادثه ناگوار تبديل نشد و ما توانستيم خود را به ساحل برسانيم.»
- سفر از دريچه نگاه راننده قطار
لوكوموتيوران دامغاني ميگويد ۱۴ سال است كه ديگر مسافر نيست. مهدي كاكو، ۳۵ ساله دنياي مسافران و لوكوموتيوران را دو دنياي كاملا متفاوت ميداند. مسافر قطار در مسيري مشخص و با سرعتي مشخص حركت ميكند و در مكاني مشخص متوقف ميشود، اما در كابين هدايت همه چيز طور ديگري اتفاق ميافتد. مهدي كاكو در اين باره ميگويد: «اين تنها شغلي بود كه هيچ وقت به آن فكر نكرده بودم، اما از وقتي زندگيم را در مسير ريلهاي آهني قرار دادهام، هدفي جز سالم رساندن مسافرانم نداشتهام. حركت همراه خودش خطر ميآورد. در اين سالهايي كه اين مار آهني را روي ريل به حركت درميآورم اتفاقات بسياري براي من پيش آمده و از همه خطرناكتر حادثهاي بود كه چند سالپيش ۳۰ كيلومتر بعد از تهران برايم اتفاق افتاد. قطار، تهران را به مقصد سمنانترك كرده بود كه ناگهان روي ريل با پدر و پسري برخورد كرد. يك شرطبندي باعث شد پدر جان خود را از دست بدهد، اما پسر نجات پيدا كرد.»