تله كابين لاهيجان يا بام سبز با طول مسير 1500 متر با گذشت از ايستگاه اول بام سبز به ايستگاه دوم به تاج خروس معروفاست ميرسد.در طول مسير مناظر شهر لاهيجان و شيطان كوه چشمانداز زيبايي دربرابر چشم بازديدكنندگان اين مجموعه قرار ميدهد.
بهگزارش خبرنگار بخش تجسمي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، كشور ايران دردنيا به عنوان كشوري شناخته ميشود كه معماران و هنرمندان، هنر خود را در ساخت پلهاي تاريخي به نمايش گذاشتهاند. سازههايي كه برخي از آنها سالهاست در گذر زمان پايدار ماندهاند و زيباييشان چشم گردشگران را به خود جلب ميكنند. پلها در ايران علاوه بر كاركرد ارتباطي، نمادي از كمال هنر معماري ايران هستند. پلها در گذشته سازههايي براي اتصال و ارتباط بودند، اما با اين حال به فرصتي براي نمود هنر معماران اين سرزمين تبديل شدند.
دوره ساسانيان آغاز تحول پلسازي در ايران بود. در آن زمان تكنيك �طاقزني� كه يكي از اصول مهم پل سازي به شمار ميرفت، به اوج خود رسيد؛ به طوري كه پلهاي ماندگار ايراني به طاقهاي متعدد و منحصر به فردشان معروفاند. اين روند ادامه يافت تا در دوران صفويه به اوج خود رسيد وبه دستور پادشاهان آن دوره، پلهايي ساخته شد كه مظهر زيبايي شهرهاي به شمار ميرفتند.
پلشكسته در زمان شاپور اول و همزمان با ساخت قلعه فلكالافلاك در يك كيلومتري جنوب قلعه خرمآباد ساخته شد. اين پل كه بيش از 330 متر طول دارد از بزرگترين پلهاي سنگي ايران است كه براي عبور كاروانيان و سپاهيان ايراني از شوش به سمت هگمتانه بنا شد
اصفهانشهر پلهاي زيبا و ديدني است. پلهايي كه از سالها پيش زير پاي عابران و رهگذران، زيبايي و شكوه خود را حفظ كردهاند. يكي از اين پلها، پل خواجو است كه بر روي رودخانه زايندهرود در شرق سي وسه پل ساخته شده است. اين سازه 133 متر درازا و 12 متر پهنا دارد و داراي 24 دهانه است. اين پل به دستور شاه عباس دوم و در سال 1060 هجري از مصالحي چون سنگ و آجر بر روي خرابههاي پل حسن بيك ساخته شد. پل خواجو علاوه بر اتصال دو مسير، به عنوانتنظيم كننده آب رودخانه بنا شد و زماني كه دهانههاي زير پل بسته ميشد، مثل يك سد عمل ميكرد و جلوي جريان آب را ميگرفت.
اينپل به دليل معماري خاص خود و كاشيكاريها و تزئيناتي كه در طاقهاي آن به كار رفته، از زيباترين يادگاريهاي دوران صفويه است. در اتاقهاي ساختمان شاهنشين اين پل كه براي بزرگان ساخته شده، از هنر نقاشي بهره گرفته شده است. اين پل را در جشنها چراغاني ميكردند كه شكوه و زيبايي آن چشم گردشگران را خيره ميكرد.
در پل خواجو از طلاكاري و كاشيهاي هفت رنگ استفاده شده و دو شير سنگي در گوشههاي ضلع شرقي، به عنوان نماد سپاهيان بختياري محافظ اصفهان در دوره صفويه قرار گرفته است.
�پل شاه�، �پل بابا ركنالدين� و �پل حسنبيگ� از ديگر نامهاي اين پل است. در سال 88 با تعويض سنگهاي قديمي پلهها با سنگهاي جديد به اصليت اين بناي اصيل ايراني آسيب زدند.
سي و سه پل ياپل اللهوردي خان از معروفترين پلهاي ساخته شده در ايران است. اين پل درزمان شاه عباس اول و با نظارت سردار معروف او، اللهوردي خان و در سال 1005 هجري بنا شد. اين سازه 40 دهانه (در حال حاضر 33 چشمه باقي مانده است)، 300 متر طول و 14 متر عرض دارد و طولانيترين پلي است كه روي رودخانهزايندهرود ساخته شده است. پايه آن از جنس سنگ و آهك و سازهاش با مصالحي چون آجر و گچ بنا شده و هم اكنون داراي 33 چشمه است.
سيو سه پل كه در گذشته �پل جلفا� ناميده ميشد، به منظور اتصال خيابان چهار باغ كهنه عباسي به خيابان چهارباغ بالا و باغ هزار جريب و عباس آباد در انتهاي جنوبي خيابان چهار باغ ساخته شد. در زمان صفويه جشن آبريزان هر سالهدر كنار اين پل برگزار ميشد. در جشن نوروز كه سه تا هفت شبانهروز طول ميكشيد اين پل را آذين ميبستند و چراغاني ميكردند كه جلوه بينظيري به زايندهرود ميبخشيد.
در ساخت اين پل، از هنرهايي چون كاشيكاري سنتي بهره گرفته شده است. غرفههاي اين پل كه پس از گذشت سالها به همان صورت قديم باقي ماندهاند، نشان دهنده معماري مستحكم و فوقالعاده آن هستند. طاقنماها و وروديهاي سي و سه پل كه از ويژگيهاي مهم آن هستند، درگذشته محل عبور سواره از پياده را جدا ميكرده است.
�پل شاه عباسي�، �پل اللهوردي خان�، �پل جلفا�، �پل چهل چشمه� و �پل سي و سه چشمه� از نامهاي ديگر اين پل هستند.
قديميترينپل دنيا كه مهمترين اثر تاريخي دزفول است، 17 قرن پيش و به دستور شاپور اول ساخته شد. اين سازه كه شرق و غرب دزفول را به يكديگر متصل ميكند، يكي از راههاي رابط منطقه جندي شاپور و سرزمين بينالنهرين بوده كه به دستور شاپور اول، پس از پيروزي بر والرين و به وسيله اسراي رومي ساخته شد و به همين دليل به �پل رومي� نيز شهرت دارد. گفته شده كه براي ساخت اين پل از نيروي هزار سرباز رومي استفاده شده است.
پلدزفول داراي 14 دهانه است و بر روي رودخانه دز ساخته شده است. در ساخت اينبنا از سه معماري سه دوره ساساني، صفويه و طاقهاي معماري اسلامي بهره گرفته شده است. پل تاريخي دزفول 370 متر طول و 9 متر عرض دارد و جنس آن از ساروج و آهك است. اين سازه با گذشت قرنها، هنوز پابرجاست و محل تردد عابران و خودروهاي سواري دزفول-انديمشك است.
لرستانشهر پلهاي قديمي و شگفتانگيز است. يكي از معروفترين پلهاي اين استان، پل شاپوري يا پل شكسته است. پل شكسته در زمان شاپور اول و همزمان با ساخت قلعه فلكالافلاك در يك كيلومتري جنوب قلعه خرمآباد ساخته شد. اين پل كه بيش از 330 متر طول دارد از بزرگترين پلهاي سنگي ايران است كه براي عبور كاروانيان و سپاهيان ايراني از شوش به سمت هگمتانه بنا شد.
اينپل به دليل معماري خاص خود، از شاهكارهاي معماري دوره ساسانيان به شمار ميرود. در گذشته پايه پلها را از سنگ و طاق را از آجر و ساروج ميساختند،اما اين بنا تنها از سنگ و ساروج ساخته شده و حدود 230 متر طول و بيش از 19 چشمه طاق داشته كه در حال حضار فقط 5 چشمه طاق از آنها بر جاي ماندهاست. موج شكنهاي آن نيز به صورت شش ضلعي ساخته شدهاند.
پلكلهر (ممولان)، بلندترين پل ساخته شده در ايران است. ارتفاع اين پل 26 متراست و به اندازه يك ساختمان 12 طبقه بلنداي آن است. اين سازه در شهرستان پلدختر در 60 كيلومتري جاده خرمآباد به خوزستان واقع شده و در سال 374 هجري بر روي رودخانه كشكان ساخته شده است.
اينپل در بستري صخرهاي و مشرف به كوههاي صعبالعبور بنا شده و در كتيبهاي كه در آن قرار دارد به خط كوفي نوشته شده است:�به نام خداوند بخشنده مهربان، اين چيزي است كه امير بزرگ ابوالنجم بدر پسر حسين، كه خداوند عمرشرا زياد كند براي ثواب خداوند عزوجل دستور به ساخت آن داد. به سال 374، باشد كه خداوند پاداش را به او بدهد.�
منبع: برترين ها
مطالب مرتبط:
اينپل كه مربوط به دوره ساسانيان و پيش از اسلام است در چهار كيلومتري شرق اصفهان و روي زايندهرود ساخته شده است. نوع ساخت اين پل كه در ميان چشمههاي آن قوسهاي زيباي كوچكي اجرا شده، هنوز كاملا سالم و پابرجا و قابل استفاده است. اين پل را ميتوان قديميترين پل ساخته شده روي زايندهرود ناميد كه بارها در طول تاريخ و بويژه در قرون اوليه اسلامي موردتعمير و مرمت قرار گرفته است. مصالح به كار رفته در اين پل خشت و آجر و ساروج است و كارشناسان دليل استقامت و ماندگاري آن را نيز همين موضوع ميدانند.
طولاين پل 105 متر و عرض آن پنج متر است كه اين امر سبب شده رفت و آمد مسافران و كاروانها از روي آن به سادگي انجام شود. به گواه بسياري از باستان شناسان دليل اوليه ساخت اين پل، استفاده از آن در لشكركشيهاي نظاميبوده كه بعدها مورد استفاده تجاري و... قرار گرفت.
در دوران صدر اسلام اين پل با نام پل حسين شناخته ميشد و در نزديكي آن تعداد زيادي آثار و ابنيه با شكوه ساخته شده بود.
اينپل ابتداي جاده پلدختر خرمآباد و در ورودي شهر پلدختر قرار گرفته است. اكنون تنها دو طاق چشمه در طرفين منتهياليه شرق و غرب باقي ماندهاند كه جاده آسفالته از زير طاق چشمه شرقي عبور ميكند و در منتهياليه غرب نيز طاق چشمهاش ارتفاع كمي دارد. اين دومين پلي است كه در لرستان بنام �كر و دت� يا پل دختر مشهور است هرچند اين بنا قرن چهار هجري قمري مورد مرمت و تجديد بنا قرار گرفته است، اما اصل آن بنا به احتمال زياد مربوط به دوره ساساني است.
جهت پل شرقي ـ غربي وطول آن 270 متر است و پايههاي پهنو قطور آن از سنگ ساخته شدهاند. امروزه تنها يك طاق از پل موجود است كه جاده خرمآباد ـ انديمشك از زير آن ميگذرد. بلنداي اين طاق 18 متر از سطحآسفالت است و نزديك به 30 متر از آب رودخانه ارتفاع دارد. عرض چشمه موجود 5/11 متر است.
دربارهوجهه تسميه پل برخي آن را منتسب به ايزد بانو آناهيتا ميدانند. بيترديد اين پل اهميت ويژهاي در ارتباط بين مناطق جنوب با غرب و مركز و شمال داشتهو علاوه بر اتصال لرستان و ايلام راه اصلي شاپورخواست به جنديشاپور شهر قديمي خوزستان (دوره ساساني) به شمار ميرفته است.
اكنون پنج پايه ستون و ستون سالم باقي مانده و بقاياي چهار پايه ستون تخريب شده نيز در محلعبور آب ديده ميشود. در منتهياليه غربي پل، ورودي شيبداري به سمت جاده قديم تعبيه شده است و مسافران از طريق عبور از اين پل امكان عبور از رودخانه و دره آن را پيدا ميكردند. در منتهياليه شرقي و در كنار طاق چشمهسالم، دو طاق نماي كوچگ به صورت L در كنار هم قرار گرفته و مسير به گونهاي است كه مسافران با استفاده از سطح شيبدار و برگشت آن از روي قوس اول به سمت پايين حركت كرده و از زير قوس دوم از پل خارج ميشدند.
مسافرانيكه از زنجان به ميانه سفر ميكنند در مسير خود و در 20 كيلومتري جنوب شرقيشهر ميانه با چشمانداز پلي بسيار زيبا روي رود قزل اوزن روبهرو خواهند شد كه حدود 600 سال پيش و در دوران پيش از صفويان و مقارن با عصر تيموري ساخته شده است. البته برخي از باستان شناسان، شالوده اوليه اين پل را هم مربوط به دوران ساسانيان ميدانند.
اين پل داراي يك دهانه بزرگ و دودهانه جانبي كوچك در طرفين است. در طول تاريخ مسافران و جهانگردان بسياري از اين مسير عبور كرده و به توصيف اين پل زيبا پرداختهاند. يكي از مشهورترين اين افراد مادام ديولافواست كه در دوره قاجاريه به ايران سفر كرد و كل مشاهدات سفر خود به ايران و عراق را در قالب سفرنامهاي زيبا به نگارش درآورد.
پروفسورپوپ در كتاب بررسي هنرهاي ايران، تاريخ بناي پل را اواخر قرن 15 ميلادي (قرن 10 هجري) دانسته و نام معمار آن را حاج عباس بن الحاج محمد بن العباس قزويني و نام حاكم وقت را محمد روان بن عثمان القزويني نوشته است.
نكتهتاسفبار در مورد اين پل، تخريب عمدي آن به وسيله مواد منفجره در زمان حكومت پهلوي و توسط خرابكاران و متمردان محلي است كه موجب شد بخش مياني اينپل كاملا آسيبديده و از بين برود، اين پل به اندازهاي سالم و استوار باقي مانده است كه اگر اين اتفاق روي نميداد، هنوز قابل استفاده بود. اين موضوع سبب شد اهالي محل، اين پل را با نام پل شكسته نيز خطاب كنند.
پلچالان چولان در دشت سيلاخور در مسير جاده قديمي بروجرد به خوزستان و اصفهان روي رودخانه سزار در روستاي گاراژ احداث شده است. اين پل در زمان صفوي و روي شالوده پلي از زمان ساساني ساخته شده و طول اين پل 120 متر استكه داراي شش طاق چشمه آجري است كه پايههاي آن تا ارتفاع يك متري از سنگ وبدنه از آجر ساخته شده است. اكنون اين پل داراي شرايط مناسبي است. نكته قابل توجه تغيير نكردن عرض رودخانه است كه هنوز آب از زير تمام طاق چشمههاي آن عبور ميكند.
دردو طرف گذرگاه اين پل دو ديواره آجري به ارتفاع 90 سانتيمتر براي امنيت وممانعت از سقوط عابران از روي پل ايجاد شده است. روي گذرگاه پل، جان پناه آجري در طرفين مسير ايجاد شده كه در بالا به شكل مثلثي و شيرواني ساخته شدهاست. تا چندي پيش عبور و مرور خودروها از روي اين پل انجام ميگرفت كه امروزه با ساختن پلي جديد در كنار آن، مسير حركت ماشينها تغيير كرده است. در پايههاي پل و قسمتي كه با آب تماس دارد، زائدههاي مثلثي شكلي ايجاد شده است كه جريان عبور آب را تسهيل ميكند. پل تاريخي چالان چولان در زلزلهفروردين 85 خسارت ديد كه اكنون اين بخشها مرمت شده است.
برايديدن طويلترين پل ايران بايد به جنوب ايران و استان هرمزگان سفر كنيد. در50 كيلومتري غرب بندرعباس روي رود �كول� پلي بسيار بلند و طويل به طول 800متر ساخته شده است كه براي تجسم اندازه آن كافي است بدانيد طول پل لاتيدانچيزي حدود سه برابر سي و سه پل اصفهان است.
متاسفانهامروزه بخشهاي زيادي از اين پل تخريب شده و تنها 270 متر از سمت غرب و 150 متر از سمت شرقي اين پل پا برجاست و 380 متر از بخشهاي مياني پل در طول زمان و به دليل شدت سيلابهاي فصلي اين رود از بين رفته است و اگر برايمرمت و بازسازي آن اقدامي اساسي صورت نگيرد، شايد فرزندانمان فرصت ديدن اين يادگار با شكوه را نداشته باشند.
عرض پل لاتيدان به دليل طولانيبودن آن در بخشهاي مختلف متغير است. يكي از اصليترين دلايل تخريب قسمت مياني پل، نبود امكان ساخت پي و شالوده محكم براي آن به دليل شدت جريان آب رود است. مصالح به كار رفته در ساخت اين پل سنگهاي تراش نخورده و ناهمگون است كه توسط ملاط به يكديگر متصل شدهاند.
پلكهنه كرمانشاه در شرق كرمانشاه كنوني روي رودخانه قرهسو قرار دارد. اين پل از روزگار كهن نقشي مهم در ارتباط ميان ايران و بينالنهرين و عراق امروزي داشته و تقريبا بيشتر كاروانهايي كه به قصد شهرهاي كربلا، نجف، كاظمين، سامرا و ساير شهرهاي عراق از ايران سفر ميكردند، ناگزير به عبور از اين پل بودند.
امروزه بعد از گذشت صدها سال از ساخت اين پل هنوز به اندازهاي قدرتمند باقي مانده كه از آن براي عبور و مرور خودروها و كاميونهاي حمل آجر كه محصولات كورههاي آجرپزي اطراف پل را به ساير نقاط حمل ميكنند، استفاده ميشود.
تاريخساخت پل مربوط به دوره صفوي است البته در كتاب معماري ايران يوسف كياني اين پل را ساساني ـ سلجوقي معرفي كرده و همچنين در كتاب پلهاي قديمي ايران(تحقيق و تأليف: محمد علي مخلص، سازمان ميراث فرهنگي) آمده است: �بنيان اوليه ساساني، تعمير سلجوقي و بازسازي كامل در دوره صفويه.� اين پل، شش طاقدهانه دارد و عرض معبر آن حدود هفت متر است. طول فعلي پل تقريبا 149متر و اكنون روي پل آسفالته است.
اين پل در انتهاى خيابان كمال اسماعيل اصفهانى و انتهاى جنوبى خيابان خواجو واقع شده است. پل خواجو در سمت شرقي 33 پل در دوره صفويه به سال 1060 هجري و همزمان با حكومت شاه عباس روي بقاياي پلي كه در دوره تيموري و با نام حسن بيك ساخته شده بود بنا شد. در طول تاريخ پل خواجو با نامهاي بسياري مانند باباركنالدين، پل حسنآباد، پل شيراز و پل شاهي شناخته شده است.
اينپل كاربري دومنظوره داشته و ميتوانست در صورت نياز به عنوان سد نيز عمل كند براساس روايات تاريخي و آثار باقيمانده هرگاه كه شاه تصميم ميگرفت با بستن دريچههاي زير گذر پل، اين سازه به مانند سد عمل كرده و سطح آب در جلوي دريچهها بالا ميآمد و فضايي شبيه درياچه در برابر آن ايجاد ميشد. شاهعباس دستور داده بود در ميانه پل كوشكي كوچك براي خود و خانوادهاش بسازند كه در هنگام مراسم و جشنها و برنامههاي تفريحي كه در زايندهرود انجام ميشد در اين اتاقها اقامت كند. اين فضا هنوز پابرجاست و داراي تزئينات بسيار زيبايي است. پل خواجو 150 متر طول و 14 متر عرض دارد كه بر اين اساس ميتوان آن را يكي از پلهاي طويل كشور ايران قلمداد كرد.
پل گاوميشان سند
اين پل روي رود سيمره، پس از تلاقيرود كشكان و در جاده دره شهر، بعد از روستاي بابا خوارزم قرار گرفته است. اكنون تمام رود سيمره از بستر ميان دو پايه پل عبور ميكند كه تاق آن نيز شكسته است. ساير چشمههاي پل سالم ماندهاند. بستر رود سيمره هشت متر پايينتر از كف چشمههاي پل قرار دارد كه طي چند قرن به وجود آمده است. نزديك به 200 سال پيش، اين پل را والي پشتكوه مرمت كرده بود. طول اين پل 168 متر و عرض گذرگاه آن هشت متر بوده است. اكنون شش چشمه نسبتا سالم از پلگاوميشان باقيمانده است. بزرگترين چشمه طاق اين پل حدود 7/32 متر عرض دارد و در ساخت اين بنا از مصالح قلوه سنگ، آجر، بلوكهاي سنگي و ملاط گچ نيمكوب استفاده شده است.
اينبنا در دورههاي صفوي و قاجار مورد مرمت و استفاده قرار گرفته است. در قسمت جنوب پل اتاقها و فضاهاي طاقداري تعبيه شده بود كه گذرگاه پل از روي آن عبور ميكرد. مقطع پايه ستونهاي پل؛ بيضي است كه اين نوع طراحي براي تسهيل در عبور جريان آب است. نكته هوشمندانه در ساخت اين پل، استقرار پايهها روي بستر صخرهاي طرفين رودخانه است كه تماس اين پايهها را با فشار آب و رطوبت ناشي از آن به حداقل رسانده است. علاوه بر موارد ذكر شده، در زير گذرگاه پل، يك فضاي مسقف با قوس و طاقهايي طراحي شده به وجود آمده است. سرهنري راولينسون در سفرنامه خود مينويسد: �پلي كه هماكنون روي سيمره (دره شهر فعلي) قرار دارد يكي ازمهمترين پلهاي ايران است و آن را حسين خان بزرگ، والي معروف ايلام و لرستان به سال 1008 هجري قمري تعمير كرده و طول آن 168 گام است.�
اين پل رويكشكان رود در جاده خرمآباد ـ كوهدشت و 40 كيلومتري كوهدشت در روستاي پاپل، قرار گرفته است. در متون تاريخي از آن به عنوان كژكي ياد شده است.
درهكشكان از دير باز شاهد حضور و زندگي انسانها بوده است. به همين دليل بيش از چهار پل روي اين دره و به فاصله كمتر از 500 متر ساخته شده كه خود گوياياهميت اين گذرگاه تاريخي است.اين پل داراي 12 چشمه بزرگ و يك چشمه كوچك درمنتهياليه غربي پل است. پايه ستونها از سنگتراشخورده و بدنه از لاشه سنگ و ملاط گچ، آهك و ساروج ساخته شده و در منتهياليه قوسها از آجر استفاده شده است. قطر پايهها بسيار زياد بوده و در حد فاصل ميان پايهها وقوس چشمهها، حجرههاي مسقفي ايجاد شده است. در اين پايهها از مقطع بيضي براي سهولت در عبور آب استفاده شده است.
رويپايه ستونهاي پل، حفرههايي براي دفع رطوبت تعبيه شده است. روي گذرگاه پلنيز سوراخهايي به سمت بيرون ديده ميشود كه رطوبت و آبهاي ناشي از نزولات جوي را به خارج از پل هدايت ميكند.
نكته قابل توجه اين است كه اكنون آب رودخانه تنها از ميان دو چشمه پل عبور ميكند و با توجه به طولزياد پل نميتوان استنباط كرد حتي در زمان ساخت، كل پايهها در آب قرار داشته و احتمالا پل، گذرگاه عبور از رود و دره كوچك محل عبور رود محسوب ميشده است.
امروزه بخشهاي زيادي از پل تخريب شده كه بيشتر شامل فرو ريختن طاق چشمهها و قوس آنهاست. طول پل 285 متر است كه با احتساب دنبالههاي آن 340 متر ميشود. امروزه از دروازه طاق پل تنها سه دهنه آن تخريب شده و بقيه هنوز سالم است. برخي از پايههاي پل با سنگهاي بزرگ و حجاري شده ساخته شده و ارتفاع آن از سطح رودخانه 30 متر است.
سيو سه پل مشهورترين پل ايران و ويترين گردشگري در اصفهان است؛ نامي كه تقريبا براي بيشتر گردشگران خارجي هم آشناست. اين پل زيبا و تاريخي با نامهاي پل اللهورديخان، پل چهار باغ، پل سي و سه چشمه و پل جلفا نيز شناخته ميشود و از يادگارهاي عصر صفوي و ساخته شده در زمان سلطنت شاه عباساست. دليل هر يك از اين نامها به مناسبت خاصي است براي نمونه اللهورديخان نام سازنده و جلفا نام محلهاي معروف در نزديكي اين پل است. اين پل حدود 300 متر طول و 14 متر عرض دارد و روي زايندهرود به همراه 33 چشمه آب بنا شده كه البته براساس مستندات باقي مانده در ابتدا چهل چشمه داشته است.
شرحزيبايي اين پل در بسياري از سفرنامههاي مسافران خارجي كه در طول تاريخ بهاصفهان سفر كردهاند، ذكر شده است. براي نمونه سر پرسي ساكس اين پل را زيباترين پل تمام دنيا ميداند و ديدن آن را به همه جهانگردان توصيه ميكند.
سي و سه پل داراي دو طبقه مجزاست و در طرفين آن پيادهروهايي براي عبور و مرور ساخته شده و در ميانه آن عرض كافي براي حركتسواران و ارابهها تعبيه شده است.
روايت است شاه عباس علاقه خاصي به اين پل داشته و بسياري از جشنها و مناسبتها را در آن برگزار ميكرده است. از مهمترين اين جشنها، جشن آبريزگان بوده كه در سيزدهمين روز تير هرسال برگزار ميشده و مردم در اين روز به جشن و شادي پرداخته و روي هم آب ميپاشيدند.
بخش گردشگري تبيان
برگرفته از جام جم
لرستاناگرچه بناهاي تاريخي زيادي دارد اما پل هاي تاريخي آن، معروف ترين بناهايشهستند. در سفر به لرستان، فهرست اين پل ها را همراه خود داشته باشيد تا ازآنها بازديد كنيد.
اين پل يكي از ديدني ترين و ارزشمندترين آثار معماري پيش از اسلام است. در لرستان اين دومين پلياست كه بنام كر و دت يا پل دختر مشهور است كه اولي در منطقه طرهان كوهدشت واقع شده و دومي پل دختر درمنطقه جايدردر كنار كوه تخت شير شهرستان پلدختربر روي رودخانه كشكان ساخته شده است. اصل بنابه احتمال قريب يقين مربوط به دوره ساساني است.
پلدختر در قرن4ه.ق.مورد مرمت و تجديد بنا قرارگرفته است. جهت پل شرقي غربي وطول آن 270متر محاسبه شده. اين پل پايه هاي پهن و قطور دارد كه از سنگ هايپاك تراش ساخته شده اند. اما با وجود آنكه پايه هاي پل هنوز سر جايشان ديده مي شوند، تنها يك طاق از پل موجود است كه جاده خرم آباد- انديمشك از زير آن مي گذرد. بلنداي اين طاق 18 متر از سطح آسفالت است و نزديك به 30 متر ازآ ب رودخانه ارتفاع دارد. اين پل واسطه لرستان و ايلام و راه اصلي شاپورخواست به جندي شاپور، شهر قديمي خوزستان به شمار مي رفته است.
اينبنا در محلي كه راه باستاني شاپور خواست – طرهان از آن مي گذشته ساخته شدهاست و براي ديدن آن بايد به خرم آباد سفر كنيد. در متون تاريخي از اين پل به عنوان كژكي ياد شده است. طول پل حدود 320 متر و عرض هريك از دو چشمه شرقي آن 20/23 متر است. ارتفاع آن در بالاترين قسمت 26 متر و در كوتاه ترينقسمت 10 متر است از دوازده طاق پل اينك سه دهنه آن تخريب شده است. اما بقيه هنوز سالم هستند. قسمتي از پايه هاي آن با سنگ هاي بزرگ وحجاري شده ساخته شده اند. مواد و مصالح آن از سنگ و گچ و آجر است. در جوار اين پل بقاياي سه پل ديگر از دوره هاي گذشته وجود دارد كه با مشخصات پلهاي ساساني قابل مقايسه هستند. قدمت اين پل به دوران آل حسنويه برمي گردد.
اينپل در دوران صفويان ساخته شده و دو قسمت شرقي و غربي شهر را به هم متصل ميكند. گپ 24 چشمه طاق دارد و طول آن بيش از 350 متر، پهناي آن 5/8 متر و ارتفاع آن از كف رودخانه تا روگذر پل 8 متر است. مواد و مصالح آن در قسمت پايه ها از سنگهاي تراشيده شده با ملات آهك و گچ و پايه هاي چشمه طاقها آن از آجر ساخته شده است. كتيبه سنگي برسينه اي شمالي پل نصب شده است كه با حروف مقطعه نوشته شده وبه عنوان طلسم معروف است.
ازويژگي هاي اين پل طاق نما هاي ستبر آن مي باشدكه سبك سازي آنها فقط در جهتعرض ومسير حركت آب صورت گرفته است.بخش مياني پل و شاه نشين آن شباهت زياديباشاه نشين پل خواجو در اصفهان دارد كه در اثر سيل تخريب شده است ومجددا باسيمان مرمت شده است. براي ديدن پل گپ بايد به خرم آباد، خيابان مجاهدين اسلام، جنب مصلاي سابق مراجعه كنيد.
پلساساني سي پله در تنگ ترين بستر رودخانه سيمره و در محلي بنام سي پله Sipela واقع شده است و بر روي يكي از راههاي باستاني قرار داشته كه سبب ارتباط كرمانشاهان، ايلام و لرستان (سرطرهان) بوده است. اين پل داراي 4 چشمه بوده كه اكنون دو طاق چشمه آن باقي است. پهناي هر پايه آن 5/6 متر و طول آن 17 متر است. اندازه سنگ هايي كه در پايه به كار رفته 60*60*100 سانتيمتر و بعضي هم بزرگترند. روي هريك از اين سنگ ها علامت مشخصي كنده شدهاست. تمام پل از كچ وسنگ است. در آثار مورخان دوره اسلامي اشاره اي به اينپل نشده است. براي ديدن اين پل بايد به كوهدشت، بخش طرهان، نزديك روستاي گراوند برويد.
اين پل هم كه باز قدمتش به دوران ساساني ها مي رسد، بر سرراه قديمي شاپورخواست به خوزستان واقع شده است و در يك كيلومتري غرب روستاي ماسور وجود دارد. بر اساس بقاياي به جا مانده طول پل 145 متر و داراي چشمه طاق بوده است.
پلانپايه هاي پل بيضي شكل و مصالح آن را سنگهاي تراش خورده و لاشه و قلوه سنگهاي رودخانه اي تشكيل مي دهد. نماي پل با استفاده از سنگ هاي آهكي تراش خورده نماسازي شده است. اين پل از لحاظ پلان و مصالح قابل مقايسه يا پل كشكان مي باشد اما شيوه كار آن ابتدائي تر و سنگهاي نما كاملاً پاك تراش نشده و درز سنگ ها داراي فاصله است. به نظر مي رسد قدمت اين پل از پل كشكانبيشتر بوده و با توجه به اينكه بر سر راه باستاني شاپور خواست به خوزستان واقع بوده و تعلق آن به دوره تاريخي محرز است.
پلكهلرت- ممولان متعلق به دوران آل حسنويه است و در جاده خرم آباد به خوزستان، بخش ملاوي، مسير رود كشكان قرار دارد. پايه هاي اين پل بصورت بيضياست و ظاهر منحصر به فردي دارد. وجود سكويي در داخل دو پايه اصلي پل، آن را منحصر به فرد كرده است. اين سكو از 12 پله ساخته شده و كاربرد آن دقيقاًروشن نيست ولي احتمالاً به عنوان پشت بند از آنها استفاده شده است.
رنگملات پل در قسمت پايه ها متمايل به قرمز رنگ است كه به علت تركيب آن با يكنوع شنهاي قرمز رنگ و همچنين يك نوع گياه به نام تره پي Tarahpey استفاده شده است. كتيبه ابي در قسمت غربي پل بر سينه كوه بالاتر از مسير گذر روي پلبه طرف شمال غربي آن به دستور بدر بن حسنويه نوشته شده است و قرينه آن در قسمت جنوب بر سينه كوه وجود داشته كه متأسفانة به علت عمليات راهسازي تخريبشده است. اين پل در ادوار مختلف مورد استفاده قرار گرفته است بيشتر قسمت هاي اين بنا مربوط به زمان بدر بن حسنويه ( 374 هـ.ق ) است.
فراوري: الهام مرادي
بخش گردشگري تبيان
برگرفته از: ايران پديا، كوله پشتي
راهدسترسي به اين غار از طريق جاده دماوند – فيروزكوه قبل از تونل نمرود، به سمت روستاي هرانده تغيي مسير داده و پس از عبور از روستاي هرانده در كنار رودخانه حبله رود و در ارتفاعت آن به غار بورنيك ختم ميشود.
وجهتسميه غار بورنيك برحسب اظهار نظر اهالي روستا، گروهي نام غار "پورنيك" و دستههاي ديگر به آن "بورنيك " ميگويند. پور به گفته اهالي و لهجه محلي بهمعناي گودال است و نيك پسوند آن است كه بر روي هم به معناي گودال نيك يا چاله نيك ميباشد و شايد پشينيان به عنوان دخمه يا گودالي كه عميق و ژرف است با تركيب واژه نيك كه در اينجا به معناي خوب و بزرگ را ميدهد بر آن اطلاق كرده باشندو گروه ديگر آنرا بورنيك ميگويند كه از دو كلمه بور و نيكتشكيل يافتهاست.
بوردر لهجه محلي تغيير يافته كلمه "بار" است كه اين كلمه نيز ضمن تركيب با واژه نيك به معناي محل امن و جايگاه نيك، مصطلح گرديدهاست. البته "بار" دراصل و اساس به معناي ساحل و جاي امن هم به كار ميرود و نام رودبار ميتواند معني ساحل و يا كنار رود داشته باشد.
در هر صورت بورنيك يابارنيك به معني محل امن خوب ميباشد. و اين نام با توجه به محل قرارگيري غار به خوبي انتخاب شدهاست و از گذشتههاي بسيار دور و شايد از عصر غارنشيني و دوران شكار در ايران، اينجا محل امني براي زندگي كردن و پناه گرفتن، مورد توجه اقوام پيش از تاريخ در اين ناحيه بودهاست بويژه كه دهانهاصلي و عميق غار در نقطهاي در فرا سوي رودخانه قرار دارد.
طبقاندازه گيريهاي بعمل آمده، دهانه غار 15*10 متر و ارتفاع آن 6 متر ميباشدو از سطح دريا 1950 متر ارتفاع دارد. دهانه يا اشكفت ورودي وسيع و پس از آن ايواني با طاق بلند نمايان ميشود كه در منتهياليه سمت چپ آن راه سنگلاخ ورود به دهليز اوليه غار واقع شده بود كه از سال 1380 راه ورودي به غار به صورت پلكاني به طور مناسبي بهسازي شدهاست.
مجموعه غار بورنيك از سه تالار عظيم شكل گرفتهاست كه بر فراز هر كدام از تالارها، طاقديسها جلب نظر ميكند. در روي سقف اين طاق ديسها گسل يا شكافهاي عميق ديدهميشود كه حكايت از كهنگي و ديرينگي دارند و سالهاي مديدي از عمر اين شكافها سپري شدهاست. ديوارهاي درون غار پوشيده از چكندههاي گل كلمي، نخودي، سفيد رنگ و صورتي است. و زيبايي خاصي به غار بخشيدهاست. نورپردازي بر روي آنها جلوههاي ويژهاي را در درون غار ايجاد خواهد كرد.
تالار نخست يا تالار بيروني:كف اين تالار شيب دار بوده و به استناد بقاياي موجود بيشتر به صورت سنگچينمفروش شدهاست. اين تالار بزرگ داراي ابعاد 50*40 متر و ارتفاع 8 متر است.در منهي اليه اين تالار دو فرو رفتگي بلند و ايواني شكل وجود دارد كه هر يك از آنها نسبت به يكديگر 2 متر اختلاف ارتفاع دارند.
بقاياي موجوددر اين تالار نشانگر قدمت و پيشينه غار است، در واقع محل سكونت اقوام و انسانهاي غارنشين در اين بخش ميباشد. با توجه به وجود قطعات سفالينه شكستهشده و پراكنده در سطح اين تالار نشانههاي بارزي از زيستن انسانها در ادوار پيش از تاريخ را ميتوان در اين بخش جستجو نمود.
تالار دوم يا تالار اصلي (مركزي): اين تالار محوطهاي است به ابعاد 60*30 متر و ارتفاع 20 الي 25 متر كه با سطحي شيب دار و شيب تند به سمت پائين كشيده شدهاست.
تالار سوم:حدود 12 متر ارتفاع داشته و فرم آن مستطيل شكل، به ابعاد 55*20 متر ميباشد. از ابتدا تا انتهاي اين تالار شيب تند سنگلاخي و لغزندهاي وجود دارد كه تمامي سطح كف آن را در بر ميگيردو منتهياليه اين شيب تند و لغزنده نيز دهليزي به طول 8 متر است كه به محوطهاي سختگذر و پرتگاهي متصلميشود. عمق اين پرتگاه نزديك به 20 متر است.
پيادهروي در باغات روستاي هرانده، تجربه غارنوردي و تماشاي استلاگتيت و استلاگميت هاي غار بورنيك اكه يكي از زيباترين هاي طبيعت گردي است.
چراغقوه - داروهاي شخصي -كارت شناسايي- كرم ضد آفتاب - كفش پياده روي-فلاسك چاي-يك دست لباس اضافه - قمقمه - كوله يكروزه -زير انداز - قاشق، چنگال و بشقاب -ليوان و بطري آب - يك وعده غذاي سبك قابل حمل در كوله -كلاه و عينك آفتابي.
برگرفته از بازار خبر
در اينجا چند گردشگاه مطلوب تابستاني را در دماوند معرفي مي كنيم. پيشنهادهايي خنك براي يك روز تابستاني در تهران.
درمسير دماوند، يك چشمه معدني وجود دارد كه مي توانيد آب آن را برداريد و ازخواص درماني اش بهره مند شويد. چشمه آب علي در 60 كيلومتري شمال شرقي تهران در دهكده آب علي و در كنار جاده تهران –آمل قرار دارد. آب اين چشمه با لوله به كارخانه منتقل مي شود و بعد از بسته بندي به مصرف خوراكي مي رسد.
خواصدرماني اين آب در دستگاه گوارش به اثبات رسيده و در تنظيم كاركرد كبد، لوزالمعده و روده و به تعادل رساندن كلسترول و اسيد اوريك موثر است.
باز هم در مسيرتان، اگر ميل به تماشاي يك روستاي ديدني داشته باشيد مي توانيد در جاده هراز كناري بزنيد و روستاي پلور را ببينيد.
اين روستا كه با دشت �ورارو�يش معروف است، در زمستان حدود هشت متر زير برف مي رود و در تابستان بسيار خوش آب و هواست.
درياچه تار را مي توان يكي از عجايب خلقت در اطراف دماوند و در ارتفاعات بالاي 3230 متر از سطح دريا دانست. موقعيت اين درياچه به شكلي است كه ميان كوه ها احاطه شده. كوه هايي با ارتفاع 50 تا 500 متر كه ميانشان شكاف دره اي وجود ندارد!
درياچهتار در شرق دماوند قرار دارد و شما از دو مسير مي توانيد راهي آن شويد. اول از مسير دماوند و دامداري هومند – آبسرد كه حدود 20 كيلومتر طول راه آناست و دوم از طريق جاده تهران – فيروزكوه كه در 98 كيلومتري آن روستاي دليچايي فرار دارد و شما را از مسير روستاهاي يهر، لي پشت، مومج، دهنار و هوير به درياچه تار مي رساند. درياچه تار طولي برابر با 250 متر و عرضي به اندازه 150 متر دارد.
درياچه سد لتيان با وسعتي در حدود 330 هكتار در 25 كيلومتري شمال شرقي تهران روي رودخانه جاجرود ايجاد شده است.
دراين درياچه انواع ماهي ها پرورش داده مي شوند و ايستگاه هاي قايق راني و اسكي روي آب آن بهانه خوبي براي يك تفريح خنك تابستاني است. اين ايستگاه هازير نظر نيروي هوايي و شهرداري لواسان قرار دارند.
آبشارلار يكي ديگر از ديدني هاي زيبا و خنك دماوند است كه در نزديكي روستاي وانا قرار گرفته. اين آبشار نزديك به 100 متر ارتفاع دارد و ويژگي اصلي آن آب فراوان و پاشش زياد آب آن است.
فضاى اين آبشار كوهستانى - بيشهاى است و چشماندازهايى بكر و شگفت انگيز برايتان ترسيم مي كند.
الهام مرادي
بخش گردشگري تبيان
شهركخور از روستاهاي قديمي شهرستان ساوجبلاغ با پيشينه بالاي 2000 سال است كه در ناحيه سردسيري كوهستانهاي شمال باختر شهر هشتگرد واقع و با رشد جمعيت وتوسعه، اين روستا تبديل به شهرك شده است.
خور از ناحيه خاور به روستاي سيفدارك و فشند و شهر جديد هشتگرد و از سمت باختر به روستاي عرب آبادكوه و شهرك هيو و از سمت شمال به منطقه كوهستاني طالقان و از سمت جنوب به بزرگراه تهران-قزوين و شهر هشتگرد منتهي ميشود.
نامروستاي خور به جهت داشتن آبوهواي خوب و مناسب، ابتدا خوب يا خرداد بوده كه با مرور زمان به خور تبديل شده است. با توجه به داشتن آبوهواي كوهستانيجانوراني مانند قوچ، ميش، كل، بز، گرگ، شغال، روباه و پرندگاني از نوع كبك، مرغ كوهي، عقاب، شاهين، جغد، قناري، بلبل، شانهبهسر و داركوب در اينمحدوده ديدهشدهاند.
ازديدنيهاي اين روستا و منطقه اطراف آن ميتوان به امامزاده سليمان، تپههاو دره دو چنار، امامزاده برچشمه يا زبيده خاتون، برج و باروي قلعه خور و چنار 800 سالهاش اشاره كرد. امامزاده سليمان، از نوادگان امام زينالعابدين است كه بقعه اين امامزاده در محدوده داخل روستاي خور قرار گرفته است و قدمت بناي كنوني آن به دوران صفويه بازميگردد.
امامزادهزبيده خاتون، در شمال غربي روستاي خور، منطقهاي به نام برچشمه است كه در دامنه كوه آن چشمه، كوره آهكپزي قديمي و بقعهاي متعلق به دوره ايلخاني وجود دارد. اين بقعه را زبيده خاتون مينامند. اين بناي سنگ و گچي در نوع خود ديدني است. اين بنا يك برجك 6 ضلعي است. داخل هر يك از اضلاع طاقچهاي محراب مانند دارد و مصالح بهكاررفته در اين بنا سنگ، ملات و ساروج است.
درناحيه زرچه كاني كه به چنار تپه مشهور است، درختان كهنسال و بزرگي از گونه چنار ديده ميشود كه بسيار زيبا و ديدني هستند. در نزديكي محوطه مسجد جامع نيز چناري 800 ساله وجود دارد كه سندي زنده از تاريخي بودن منطقه است. از محوطه برج و باروي قلعه خور، بخش بسيار كوچكي باقي مانده است كه با بررسيهاي انجامشده يكي از برجهاي اين قلعه تا سال 1340 نيز پابرجا بوده كه متأسفانه امروزه بخشي كوچك از آن باقي است.
آبشارزيباي خور با ارتفاع 50 متر در مجاورت روستاي خور در استان البرز و در فاصله 17 كيلومتري جاده كرج -چالوس واقع شده است. با طي مسافت تقريبي 17 كيلومتر و گذشتن از خوزنكلا، ارنگه و سيجان به روستاي خور ميرسيد.
جادهارتباطي آسفالت خوبي دارد اما به دليل پيچوخم و شيب زياد در هنگام عبور در اين مسير مراقب باشيد مسير اصلي را گم نكنيد بهعنوان راهنمايي راه سمت چپ از دوراهي ابتداي راه به خوزنكلا ميرسد و بايد راه سمت راست را ادامه دهيد همچنين در ورودي روستاي سيجان نيز راه سمت راست وارد روستاي سيجان ميشود كه بايد راه سمت چپ را ادامه دهيد. اين روستا جاده فوقالعاده زيبايي دارد و منظره كوهها و ابرها بسيار ديدني است.
آبشاراز روستاي خور تقريباً 2 كيلومتر فاصله دارد كه با طي زمان 30 الي 45 دقيقه از ميان درختان زيباي سيب ترش، گوجهسبز، زردآلو و گيلاس و طبيعت زيباي منطقه به پاي آبشار خور خواهيد رسيد. به دليل جلوگيري از هدر رفت آب چشمه مسير نهر آب از نزديكي آبشار تا روستاي خور بهوسيله كانال كوچكي هدايت ميشود كه در ميان مسير دريچههايي براي تغيير مسير آب به سمت باغات تعبيه شده است.
اينآبشار بهاندازهاي بلند است كه از فاصلهاي دور ميتوان آن را ديد و خستگي پيادهروي كوتاه انجامشده از بدن را به در كنيد. ارتفاع آبشار به 50متر ميرسد و محل ريزش آب بهصورت صخرهاي و كاملاً عمود بر زمين است.
درفصول سرد سال آب آبشار يخ مي زند و منظره واقعاً زيبايي رو ايجاد ميكند اما در عوض به دليل ارتفاع برف رسيدن به آبشار نيز سختتر ميشود.
درمركز روستا گورستاني قديمي قرار دارد كه در آنجا نيز آثار سنگهايي با قدمت 600 تا 700 سال با نام اشخاصي كه پسوندهاي منتصب به خور دارند يافت ميشود.
يكي از ويژگيهاي منحصربهفرد اين روستا همجواري با آبشار خور است كه جزو مناطق ويژه طبيعت ايران است و بلندي آن به 60 متر ميرسد.
فراوري: الهام مرادي
بخش گردشگري تبيان
برگرفته از: شناسنامه تاريخي شهرستان هشتگرد و امامزادگان/ ذكرالله زنجاني
بازار خبر
يكي از باغ هايي كه در شيراز شهرت ملي و فراملي يافته باغ �ارم� است.اين باغ در بلوار ارم واقع شده و از زيباترين باغ هاي شيراز و ايران است كه درختان سروناز آن شهرت جهاني دارند.
درحال حاضر باغ گياه شناسي و دانشكده حقوق دانشگاه شيراز درآن قرار دارند. اين باغ توسط محمد قلي خان ايلخاني قشقايي ساخته شده و پسر ميرزا حسنعلي خان ملقب به نصير الملك آن را در سال 1315 ه.ق بدين صورت در آورده است.
باغداراي عمارتي سه طبقه و زيبا به سبك قاجاريه است كه از نظر معماري ، نقاشي، حجاري ، كاشيكاري و گچبري از شاهكارهاي زمان قاجاريه محسوب مي شود. سروناز باغ ارم از لحاظ زيبايي بي نظير و چون عروسي طناز، در ميان درختان جلوه گري مي كند.
در اواخر دوره زنديه سران ايل قشقايي، اين باغ را محل استقرار خود قرار داده و جاني خان، ايلخان قشقايي و پسرش محد قلي خان، عمارتي با شكوه را در اين باغ پي ريزي كردند. در زمان ناصرالدين شاه قاجار حاج حسنعلي خان ملقب به نصيرالملك اين باغ را خريداري و شروع به ساخت عمراتزيبايي در آن كرد.
پس از فوت نصيرالمك خواهرزاده وي ابوالقاسم نصيرالملك امور باغ را بر عهده گرفت و ساختمان نيمه كاره باغ را به اتمام رساند.
باغ عفيف آباد
باغعفيف آباد نيزكه نام اصلي آن باغ گلشن است به وسيله ميرزا علي محمد خان قوام الملك ساخته شده است. ساختمان آن به صورت دوطبقه و طبقه زيرين ساختمانموزه نظامي است و طبقه دوم با چشم انداز بسيار زيبا، نمونه اي است از كاخ هاي عبرت، اين باغ يكي از باغ هاي تاريخي و زيباي شيراز است كه در آخر خيابان عفيف آباد قرار دارد و127 هزار متر مربع وسعت دارد.
در باغ عفيف آباد با سليقه خاصي درختان سرو، چنار، صنوبر، گردو، كاج و بيد كاشته اند كه زيبايي ويژه اي را به اين باغ بخشيده اند. درون باغ، كاخ بسيار زيبايي قراردارد كه با كاشيكاري هاي زيبا و ستون هاي سنگي همانند ستون هاي تخت جمشيد تزيين شده است.
باغ دلگشا
باغدلگشا نيز حدود 400 متري جنوب آرامگاه سعدي قراردارد كه از آب قنات سعدي آبياري مي شود وهمواره اين آب در آن جريان دارد. اين باغ از زيباترين تفرجگاه هاي شيراز است كه در آن درختان مركب از جمله نارنج زياد است و هوايهميشه بهاري و غروب زيباي آن زبانزد مردم شيراز است. پيشينه تاريخي اين باغ به قبل از اسلام برمي گردد. در اين باغ عمارتي زيبا به صورت كلاه فرنگيساخته شده كه بيشتر در فصل تابستان كاربرد دارد.
باغ جهان نما
باغجهان نما نيز يكي ديگر از باغ هاي مورد نظر براي ثبت جهاني است كه در شرق خيابان قرآن قراردارد. اين باغ يكي از باغ هاي قديمي شيراز است كه در زمان زنديه ساخته شده است. درحال حاضر اين باغ به شكل زيبايي بازسازي شده و در معرض ديد عموم قرار دارد. در اين باغ نيز عمارتي دوطبقه به شكل كلاه فرنگي قرار داد. گلكاري هاي اين باغ آن را به يكي از زيباترين باغ هاي شيراز تبديل كرده است.
نارنجستان قوام
نارنجستانقوام در خيابان لطفعلي خان زند و محله درب شيخ واقع شده كه متعلق به خاندان قوام الملك بوده است. اين ساختمان با استفاده از صنعت آينه كاري، نقاشي، كاشيكاري، گچ بري و منبت كاري يكي از شاهكارهاي دوره قاجاريه محسوب مي شود.
حياطاين ساختمان بسيار دلنواز و فرحبخش است. اين بنا در گذشته محل تشكيل جلسه هاي عمومي و نشست هاي بزرگان واشراف و محل مراجعات رعيت ها بوده است.
علتنام گذاري آن به نارنجستان نيز اين است كه درختان نارنج بسياري در حياط آنقرار داشته و اين باغ نيز از جمله باغ هاي تاريخي و ارزشمند شيراز است كه ارزش ثبت جهاني را داراست در دست بررسي و شناسايي قرار گرفته است.
بخش گردشگري تبيان
برگرفته از مهر
درانتهاي خيابان لطفعلي خان زند شيراز در بين ده ها خانه معمولي خانه اي واقع شده كه نظر هر رهگذري را به خود جلب مي كند. خانه اي با معماري بي نظير كه چشم انداز خيابان لطفعلي خان زند را زيباتر كرده است. اهاليشيراز به خوبي مي دانند كه اين خانه زماني متعلق به زينت الملك قوامي، دختر قوام الملك چهارم بوده است و همه، اين خانه را به نام خانه زينت الملكقوامي مي شناسند. كاشيكاري هاي هفت رنگ، منبت كاري هاي خانه، حجاري ها، آينه كاري ها و ... زيبايي خانه را صد چندان كرده است اما امروزه، علاوه برمعماري خاص اين عمارت، بازديدكنندگان به هواي زيرزمين اين خانه، پايشان بهاينجا باز مي شود.
زيرزمين بزرگ كه دو عمارت تاريخي زينت الملك قوامي و نارنجستان قوام كه به فاصله كمي از يكديگر قرار دارند را به يكديگر متصل كرده است. خانه اي كه به دست علي محمدخان قوام الملك در سال 1290 ساخته شد. حالا اگر اين روزها براي سفر و تفريح عازم عمارت اعياني زينت الملك قوام بشويد و پا در زيرزمين اين خانه بگذاريد، با صحنه عجيبي روبرو خواهيد شد. �زينت الملك� خانم صاحبخانه، در كنار جمعي از مشاهير ايران به استقبال شما ايستاده اند، در واقع اين مجسمه هاي مومي توسط بنياد فارس شناسي شيراز ساخته شده اند و شما فرصت اين را داريد كه چهره خيلي از مشاهير شيراز را از نزديك ببينيد.
حتما براي يك بار هم كه شده از طريق تلويزيون يا نشريات و سايت ها با موزه مادامتوسو آشنا شده ايد، موزه اي كه در آن مي توانيد با خيلي از افراد سرشناس دنيا كه در قالب مجسمه هاي مومي ساخته شده اند ملاقات كنيد. با آنها دست بدهيد و حتي عكس بگيريد، با مجسمه هايي كه با چهره واقعي شان مو نمي زنند.
حالادر نزديكي خودمان يعني در شهر شيراز، در زيرزمين خانه زينت الملك قوامي، مجسمه هاي جمعي از مشاهير شيراز دور يكديگر جمع شده اند، از مجسمه مومي خانم صاحبخانه گرفته تا مجسمه كريم خان زند، شهيد دوران، آيت الله ميرزاي شيرازي، نصير الملك، سعدي و ... اين مجسمه ها توسط بنياد فارس شناسي و در مدت 4 سال توسط گروهي از هنرمندان مجسمه ساز به سرپرستي استاد �شانس� ساختهشدند، براي همين شما به راحتي مي توانيد افراد سرشناس شهر شيراز كه تا به امروز چهره شان را نديده ايد را از نزديك تماشا كنيد.
خانه زينت الملك قوامي هميشه شلوغ است اما بعدازظهرها رفت و آمدها در اين عمارت بيشترمي شود. به غير از اهالي شيراز، هر تازه واردي كه پايش به اين شهر تاريخي باز مي شود براي يك بار هم كه شده به خانه زينت الملك سر مي زند. خانه اي كه پاتوق خيلي از اهالي هنر است.
اينخانه از قبل طرفداران زيادي داشت و معماري بي نظير اين عمارت، حياط اندروني اش، آينه كاري هاي استادانه و اتصال اين خانه از طريق زيرزمين به عمارت نارنجستان قوام باعث شده بود كه خيلي ها براي ديدن اين بناي زيبا و منحصر به فرد به اينجا بيايند اما از سال 82 بود كه با حضور هنرمندان و اساتيد هنر، 37 تنديس در زيرزمين اين خانه اعياني قرار گرفت و زيبايي خانه را بيش از پيش كرد: �بعد از اينكه ما مجسمه ها را به اين خانه انتقال داديماز اوايل اسفند ماه همان سال بازديد را براي عموم آزاد گذاشتيم.�
اينحرف ها را منصور طبيعي به زبان مي آورد، مدير بنياد فارس شناسي شيراز، در واقع طبيعي و همكارانش براي شناساندن جنبه هاي فرهنگي، مذهبي و علمي شهر فارس و معرفي بزرگان و مفاخر استان فارس تصميم گرفتند نمونه هايي از مجسمه هاي مومي را ساخته و به معرض نمايش بگذارند: �به همين خاطر ما دو سال وقت گذاشتيم تا درباره اين افراد اطلاعات كامل و جامعي را به دست آوريم و بر اساس اين اطلاعات، گروه هنري ما در بنياد فارس شناسي به سرپرستي استاد شان شروع كردند به ساخت و قالب گيري اينه مجسمه ها.�
درابتدا 37 تنديس براي نمايش دادن در موزه آماده شدند اما طولي نكشيد كه به خاطر استقبال مردم، گردشگران و هنرمندان، 22 تنديس ديگر هم پس از يك سال ساخته شده و به موزه زينت الملك منتقل شد.
شاپور اول ساساني در گوشهاي از موزه ايستاده. لباس هايي مخصوص دربار به تن دارد و يك دستش را به كمر خود گرفته و موهاي بلندي دارد و كلاه بزرگ قرمزرنگي را روي سرش قرار داده است. در گوشه اي ديگر كريم خان زند روي دو زانو نشسته و لباس كرم و زردي به تن دارد و متفكرانه به بازديدكنندگان زل زده.
خيلي ها دوست دارند كنار كريم خان بايستند و عكس بيندازند اما به گفته مدير بنياد فارس شناسي شيراز اين كار در گذشته انجام مي شد اما امروزه به خاطر صدماتي كه مجسمه ها ديده اند عكسبرداري ممنوع شده: �افراد زيادي براي عكس گرفتن كنار مجسمه مي رفتند و گاها آنها را لمس مي كردند تا ببينند از چه چيزي ساخته شده. به همين خاطر بارها اتفاق افتاد كه مجسمه ها زمين افتاده و قسمتي از آنها آسيب مي ديد.�
باوجود اينكه در ظاهر مجسمه هاي اينجا مي توانيد قدرت و عظمت را مشاهده كنيداما همگي شان شكننده هستند و حتي به خاطر عكسبرداري، به مرور زمان چهره آنها رنگ مي بازد: �بخش زيادي از اين مجسمه ها از موم ساخته شده و در اثر سرما و گرما ممكن است خراب شوند اما گرفتن عكس زياد هم براي مجسمه ها خوب نيست و از كيفيت اثر به مرور زمان مي كاهد.�
درزير يك طاق ايستاده است، چشمانش بدجوري تو را جذب مي كند. او يكي از عرفايقرن سوم بود كه بعد از بازگشت از سومين سفر حج خود، به اتهام كفر حكم قتلشرا از قاضي بزرگ بغداد �ابن داوود اصفهاني� گرفتند. حالا منصور همانند گذشته يك طناب دار روبرويش قرار گرفته و انگار مي خواهد برود بالاي چوبه دار اما بازديدكنندگاني كه امروز براي ديدن مجسمه منصور حلاج مي آيند، مي توانند معنا و عمق �انا الحق� او را درك كنند.
اين مجسمه هم يكي از تنديس هاي پرطرفدار در خانه زينت الملك قوامي است. البته در خانه زينت الملك قوامي 59 مجسمه و 5 سرديس وجود دارد كه همگي به نوعي جذابيتهاي خودشان را دارند و پشت هر چهره اي يك داستان نهفته است.
منصورطبيعي در اين باره مي گويد: �سرديس ها، مجسمه هايي هستند كه تنها از قسمت سر افراد ساخته شده و از جنس گچ و رزين است. البته در كنار اينها، 26 تابلوي گچي و مسي كه بيانگر حوادث تاريخي فارس است هم قرار گرفته.� حالا بازديدكنندگان و كساني كه پايشان را به شهر تاريخي شيراز مي گذراند مي توانند از ساعت 9 صبح تا 20 به بازديد از اين خانه و مجسمه هاي مومي آن بروند.
البته مجسمه سازان براي بخش هاي ديگري مثل چشم، از چشم هاي مصنوعي استفاده كرده اند، موي سر مجسمه ها، سبيل و ريش ها از موي طبيعي استكه روي تور بافته شده و سپس روي سر مجسمه نصب شده است: �ما بر اساس عكس هايي كه از اشخاص بوده سعي كرديم چهره اي شبيه به آنها را بسازيم. البته دراين ميان، چهره سعدي را در آورديم اما چهره حافظ را خير. به اين خاطر كه حافظ در ميان مردم از قداست زيادي برخوردار است. به همين خاطر ما نخواستيم تصويري ذهني كه مردم از حافظ ساخته اند را برهم بزنيم. اين است كه مجسمه اياز حافظ نساختيم اما در زيرزمين خانه زينت الملك قسمتي را به حافظ اختصاص داديم يعني يك جلد كتاب حافظ قرار داديم و فضاي آن بخش را سعي كرديم عرفانيدرست كنيم.�
جالب است بدانيد چيدمان تنديس ها در زيرزمين خانه زينت الملك، بر اساس دوره هاي مختلف تاريخي است. يعني از پيش از اسلام تا دوره معاصر. تنديس بزرگاني همچون سيبويه، ابن مقفع، منصور حلاج، روزبهان، سعدي شيرازي، شهيد سپاسي، شهيد دوران، قاآني، صورتگر شيرازي، دكتر محمد نمازي و ... حالا روزانه مردم از دور و نزديك خودشان را به اين خانه تاريخي مي رسانند تا هم عمارت زينت الملك قوامي و نارنجستان قوام را ببينند و هم مجسمه ها را، 2 عمارتي كه از طريق زيرزمين به يكديگر متصل شده اند و گويا قسمت خانه زينت الملك براي سكونت اهل و عيال بوده و نارنجستان قوام محل اتراق مهمانان. اماهمين اتصال دو خانه از طريق زيرزمين باعث شده كه زيرزمين فضاي بزرگي داشتهباشد. فضايي كه بالاخره تصميم بر اين شد كه مجسمه ها به آنجا منتقل شوند ومردم بتوانند در فضاي باز و به راحتي آنها را ببينند.
فاتحه اي براي مجسمه ها
خيلياز مجسمه ها دستشان را به صورت اشاره به جلو آورده اند. همين موضوع باعث شده كه بازديدكنندگان كنجكاو شوند و دست مجسمه را لمس كنند تا ببينند از چهچيزي درست شده است. به همين خاطر در جريان همين اتفاقات مجسمه ها دچار آسيب شده اند: �بخشي از مجسمه هاي آسيب ديده تا قبل از عيد نوروز بازسازي ومرمت شدند و بخشي ديگر هم در دست مرمت هستند.�
حالا اگر به ديدن مجسمه ها برويد بايد از پشت زنجيري كه دور آنها قرار گرفته شده به تماشاي آنها بايستيد و عكس گرفتن هم ممنوع شده است: �يكي از اتفاقات جالبي كه ما بعد از ساخت مجسمه ها شاهد آن بوديم بازديد خانواده ها و نزديكان يا وابستگان برخي از اين مشاهير بود.مثلا اقوام جهانگيرخان صور اسرافيل يا شهيد سپاسي و شهيد دوران بعد از ساخت اي نجسمه ها خيلي خوشحال شدند و حتي گاها ايراد مجسمه ها را هم مي گفتند و ما آن را برطرف مي كرديم.� بعضي ها هم با ديدن تصوير اين افراد، يكفاتحه براي شادي روحش مي خواندند كه اين براي خيلي ها جالب بود.
خيلياز مجسمه هايي كه در عمارت زينت الملك واقع شده اند آسيب ديده اند براي همين بايد تعمير شوند. مثل مجسمه روزبهان، زماني كه يكي از بازديدكنندگان براي گرفتن عكس كنار اين مجسمه رفته بود، اين مجسمه زمين افتاد و قسمتي از آن آسيب ديد.
برگرفته از همشهري سرنخ
مرداننمكي نامي است كه به شش موميايي كشفشده در زمستان سال 1372 خورشيدي در معدن نمك چهرآباد استان زنجان داده شدهاست. داستان مردان نمكي داستاني استشنيدني از آنهايي كه به ناگاه از اعصار تاريك تاريخ به عصر جديد پرتاپ شدهاند.
در زمستان سال1372، معدنكاران بههنگام خاكبرداري و استخراج نمك از معدن زير تپههاي اين منطقه، با نيمتنه يك جسد روبهرو شدند. اين جسد داراي ريش و موي بلند وحلقه گوشوارهاي از جنس طلا در گوش چپ بود. جسد مزبور در اواسط يكي از تونلهاي معدن، كه حدود 45 متر طول داشت، بهدست آمد.
از تاريخ6 اسفند 1372، كاوشها در اين منطقه آغاز شد. درپي كاوشها؛ يك ساق پا درون چكمهء چرمي، سه قبضه چاقو، شلوارك، شي نقرهاي، قلاب سنگ، قطعات طناب چرمي، سنگ ساب، يك عدد گردو، قطعات سفال و چند تكه پارچه منقوش و قطعات خردشده استخوان نيز پيدا شد. باستان شناسان در مورد ظاهر اين پيكر گفتهانداحتمالا مرد نمكي از طبقه اشراف و شاهزادهها بودهاست، زيرا بر روي لباس او جواهرات و زيورآلاتي پيدا شده كه مخصوص اين طبقه بوده، و همچنين آنها چنين فرضيه دارند كه او يا درحال فرار به غار پناه برده يا در جنگي از ميدان گريخته و به غار پناه آورده و آنجا فوت كرده و موريانهها پيكرش را، كه از نمك پوشيده بوده، خوردهاند.اين داستان كشف نخستين مرد نمكي در ايران است. مردان نمكي نامي است كه به شش موميايي كشفشده در زمستان سال 1372 خورشيدي در معدن نمك چهرآباد استان زنجان داده شدهاست. داستان مردان نمكي داستاني است شنيدني از آنهايي كه به ناگاه از اعصار تاريك تاريخ به عصر جديد پرتاپ شده اند.
از جمله اشيايي كه همراه اين مرد نمكي يافت شد ميتوان به تكه سبد و ميخهاي چوبي، طنابهاي گياهي و منسوجات اشاره كرد
باوجود كشف استثنايي مرد نمكي شماره يك در سال 1372 تلاش چنداني براي تعطيل كردن استخراج مكانيكي و لغو بهره برداري از معدن صورت نگرفت. پاييز 1383 معدنكاران در حين كار با بولدوزر دوباره با بقاياي اسكلت انساني برخورد كردند كه بدليل كار با بولدوزر تا حد زيادي متلاشي شده بود و با جستجوي معدنكاران در ميان خاكهاي آشفته علاوه بر جمعآوري قسمتهايي از بقاياي انساني تكه تكه شده، شماري اشيا به دست آمد كه توسط بهره بردار به اداره ميراث فرهنگي و گردشگري استان منتقل شد. بررسيهاي نخستين بر روي بقاياي انساني كه پس از انتقال به ميراث فرهنگي، مرد نمكي شماره 2 نامگذاري شد، نشان داد كه اين بقايا متعلق به مردي ميانسال با ميانگين قد حدود 180 سانتيمتر بوده كه در جريان ريزش ديوارهها و سقف تونل كشته شده است.
از جمله اشيايي كه همراه اين مرد نمكي يافت شد ميتوان به تكه سبد و ميخهاي چوبي، طنابهاي گياهي و منسوجات اشاره كرد.
كشفاتفاقي مرد نمكي شماره 2 و مجموعهاي از اشيا موجب از سرگيري پژوهشهاي باستان شناسي در معدن نمك چهرآباد پس از گذشت 11 سال شد. بنابراين كاوش در معدن با وجود شرايط آب و هوايي نامناسب و دشوار در ديماه 1383 به منظور نجات بخشي آثار و بقاياي باقي مانده آغاز شد.
مرد نمكي شماره 3 همچون مرد نمكي 2 به صورت اتفاقي و طي كار باطلهبرداري بولدوزر توسط معدنكاران در سال 1383 كشف شد. بدليل سقوط يك صخره بسيار بزرگ نمك بر روي مرد نمكي شماره 3 و همچنين كشف آن توسط بولدوزر، اين جسد نيز به صورت متلاشي شده و تكه تكه به دست آمد. آنچه كه مرد نمكي شماره 3 ناميده شد در واقع بقاياي استخوان، لباس و قسمتهايي از بافت نرم فردي بود كه همچون معدنچيان ديگر بر اثر ريزش تونل و سقوط يك سنگ چند تني روي او كشته شده بود.
مردنمكي شماره 4 سالمترين و كاملترين جسد نمكي به دست آمده از معدن چهرآباداست و به رغم آسيب ديدگي به هنگام مرگ تقريبا بيشتر قسمتهاي بدن اين موميايي سالم باقي مانده است. اين جسد شامل مجموعهاي از استخوانها و بافتنرمي است كه بر اثر از دست دادن آب بدن كاملا خشك شده است.
براساس پژوهشهاي انجام گرفته مشخص شد اين موميايي طبيعي، پسر جواني بوده كه به هنگام مرگ حدود 16 سال داشته است. قد اين موميايي 170 تا 175 سانتيمتر و بر گوشهايش حلقه فلزي ديده ميشود، موهاي سر وي كوتاه، به رنگ خرمايي و همراه اين موميايي اشياي جالب توجهي نيز كشف شد. يكي از اين اشيا چاقوي فلزي با دسته استخواني است كه در غلافي چرمي به كمربند پارچهاي اين موميايي بسته شده است و از اشياي ديگر ميتوان به دو كوزه كوچك سفالي سالم اشاره كرد.
ازويژگي هاي بسيار مهم اين موميايي طبيعي، لباس كامل است كه برتن او ديده ميشود، اين لباس از بالاپوشي بلند، يك شلوار و كفش چرمي تشكيل شده است.
پنجمينموميايي طبيعي نيز در كاوش فصل دوم در حالي يافت شد كه به جز سر بقيه قسمتهاي بدن زير صخره و سنگهاي آواري بزرگ قرار گرفته بود. شكل جسد نشان ميداد كه اين شخص نيز همچون نمونههاي پيشين بر اثر حادثهاي كه منجر به تخريب و ريزش تونل گرديده، كشته و مدفون شده است.
بر خلاف موميايي نمكي شماره 4 بيشتر بافت بدن مرد نمكي شماره 5 پوسيده و از بين رفته بود و بافت نرم فقط در قسمتهايي كوچك از دو دست، پاها بخشهايي از صورت، سينه و لگن باقي مانده بود. موي سر جسد به شرايط محيطي كه مرد نمكي در آن قرار گرفته بر ميگردد، كم بودن ميزان نمك در اين محيط نفوذ آب از بالاي كوه به اين بخش از معدن از دلايل اصلي پوسيده شدن زياد مرد نمكي شماره 5 است.
ششمينمرد نمكي با آغاز فصل سوم كاوش در خرداد 1386 براثر بارندگيها و شستشوي نمك، پش از حدود 40 سانتيمتر حفاري در نزديكي محل كشف مرد نمكي شماره 2 پيدا شد، اما به علت نبود مجوز حفاري و مشكل در نگهداري، اين جسد تاكنون درون نمك باقي مانده است. جمجمه ششمين مرد نمكي مـربوط به دوره ساساني است.
پيكرنخستين موميايي در معدن نمك چهرآباد واقع در يككيلومتري جنوب روستاي حمزهلو در ناحيهء غرب شهرستان زنجان پيدا شدهاست. سر و پاي چپ يكي از اينمردان در موزهء ايران باستان تهران قابل بازديد است. جسد سه تن ديگر از مردان نمكي در عمارت ذوالفقاري در شهر زنجان نگهداري ميشود.
با انجام آزمايشهاي ساليابي به روش كربن 14، كه بر روي نمونه استخوانها و پارچههاي مجموعه صورت گرفت، قدمتي حدود 1700 سال (اواخر اشكاني – اوايل ساساني) براي مرد نمكي تعيين گرديد. آزمايشهاي دياناي نشان داد كه سن مرد نمكي هنگام مرگ حدود 37 سال و قد وي حدود 175 سانتي متر بودهاست.
عمارتذوالفقاري در يكي از محلات قديمي شهر زنجان موسوم به محلة �دالان آلتي� درضلع شمالي سبزه ميدان و مسجد جامع قرار دارد. اين بنا ساختمان مسكوني و اداري حكمران زنجان بوده و از مجموعه بناهاي اندروني و بيروني و بخشهاي مختلفي تشكيل يافته بود. از اين مجموعه در حال حاضر فقط عمارت بيروني باقي مانده كه به نام �عمارت محمود خان ذوالفقاري� معروف است.
درسال 1379 ميراث فرهنگي استان زنجان تصميم به حفاظت و مرمت عمارت ذوالفقاريگرفت و در اين راستا بناي مذكور در چندين مرحله مرمت و باز سازي گرديد. باانتقال مجموعه آثار بدست آمده از معدن نمك چهر آباد در سال 1386 موزه موقتموميايي ها در اين مكان بوجود آمد و در سال 1388 اولين موزه باستانشناسي استان زنجان در عمارت ذوالفقاري افتتاح گرديد.
اين بنا در سال 1375 خورشيدي در فهرست آثار ملي كشور به ثبت رسيده است.
درحال حاضر به استثناي موميايي نمكي شماره 1 كه در موزه ملي كشور نگهداشته مي شود بقيه اجساد و اشياي بدست آمده از معدن چهرآباد در موزه ذوالفقاري زنجان در شرايط مطلوب، تحت نظارت كارشناسان مربوط نگهداري مي شوند.
ساعت بازديد:
• در 6 ماهه اول سال 8.30 الي 13و 15 الي 19 عصر
• در 6 ماهه دوم سال 8.30 الي 13 و 15 الي 18.30 عصر
تعطيلي: روز سه شنبه هر هفته
بهاء بليط: داخلي 15000 ريال و خارجي 100000 ريال
نشاني: زنجان، سبزه ميدان، عمارت ذوالفقاري
اقتصاد نوپا و بسيار قدرتمند چين با سرعتي بسيار در حال فربهي و برتري بر جهان است. اين اقتصاد قدرتمند به غول اقتصادي اشتهار يافته است. اين غول اقتصادي رو به رشد استعداد و قدرت نابودي و بلعيدن ديگر قدرت هاي اقتصادي را دارا است. چين با اين قدرت اقتصادي بسيار بالا تا به حال چندان چالشي جدي و دردسرساز براي كشورهاي جهان و قطب هاي اول اقتصادي به وجود نمي آورد، اما از اين زمان به بعد ديگر كشورهاي جهان خصوصاً قدرت هاي اول و مطرح اقتصادي و سياسي را در تنگنا قرار خواهد داد وبالطبع اين كشورها را به واكنش متقابل خواهد انداخت.
چين با دراختيار داشتن چندين گزينه و ويژگي در حال گذار استيلاي مطلق بر اقتصاد بين الملل است. نيروي كار فراوان و بسيار ارزان اولين ويژگي و گزينه منحصر به فردي است كه چين در اختيار دارد و ديگر كشورهاي جهان از داشتن چنين ويژگي محروم هستند. در ميان ديگر كشورها هيچ كشوري به استثناي هندوستان را نمي توان نام برد كه داراي اين نيروي فوق العاده بزرگ و ارزان كار باشد. البته هندوستان به دلايل بسيار از جمله عقايد مذهبي، عقيدتي، اقليمي، نژادي، سياسي و غيره نمي تواند يك رقيب جدي براي كشور چينمحسوب شود و نيروي انساني بزرگ هندوستان برخلاف چين باعث فقر هر چه بيشتر اين ملت شده است.
اما دومين گزينه بسيار مهمي كه در اختيارچين قرار دارد و اين كشور را براي تبديل شدن به يك ابرقدرت اقتصادي و همچنين سياسي ياري مي رساند، سازمان تجارت جهاني است. قوانين سازمان تجارت جهاني به عنوان مهمترين سازمان اقتصادي بين الملل باعث مي شود تا تبادلات اقتصادي ميان اعضا تسهيل شود و مشكلات اقتصادي بين المللي براي اعضاي سازمان به حداقل تقليل يابد. اما در سال هاي اخير موجوديت سازمان مذكور رفته رفته به سود چين و به ضرر ديگر كشورها در حال به كارگيري است.شايد چيني ها از اين بابت چندان تقصيري نداشته باشند و اين چرخش سازمان به سود چين از طبيعت اين سازمان باشد. قوانين اين سازمان حق چنين استفادهيي را براي چين يا هر عضو ديگري قائل بوده و حال كه چين در حال گذار به سمت ابرقدرت اقتصادي است، اين قوانين به سود چين و به ضرر ديگر اعضا در چرخش قرار مي گيرند. اين تسهيل تبادلات اقتصادي را سازمان تجارت جهاني و قوانين اين سازمان در اختيار چين گذاشته اند و چين از اين قوانين و سازمان نهايت استفاده را مي برد. از جمله قوانين و تسهيلاتي كه سازمان تجارت جهاني در اختيار اعضاي خود قرار مي دهد، منع تعرفه هاي بالاي گمركي وجلوگيري از منع ورود كالاهاي يكي از كشورهاي عضو به ديگر اعضا است. پس بالطبع اين قانون نيز مانند ديگر قوانين اين سازمان در اختيار چين به عنوان يكي از كشورهاي عضو قرار مي گيرد و ديگر اعضا نمي توانند مانع ورود كالاهاي چيني به كشورهاي خود شوند يا بخواهند براي تقابل با هجوم كالاهايارزان قيمت چيني بر صادرات اين كشور تعرفه هاي بالاي گمركي وضع كنند.
دراين حال تمامي كشورهاي جهان به خصوص كشورهاي عضو سازمان تجارت جهاني با سرازير شدن سيل آساي كالاهاي چيني به كشورهاي خود مواجه هستند. اعضاي اين سازمان هر روزه شاهد قدرتمندتر شدن چين از لحاظ اقتصادي و همچنين سياسي بوده و در مقابل نظاره گر ضعف اقتصادي و به زانو درآمدن اقتصاد خود در مقابل اقتصاد چين هستند كه اين ضعف و افول اقتصادي براي آنها ضعف و افول سياسي را نيز در پي خواهد داشت. سومين ويژگي يا ياريگر كه در اختيار كشورچين قرار دارد، پايين نگاه داشتن عمدي ارزش يوان (واحد پول كشور چين) دربرابر ديگر ارزهاي رايج بين المللي است.
چيني ها با پايين نگه داشتن ارزش يوان به طريقي ديگر قدرت رقابت را از ديگر قطب هاي اقتصادي، خصوصاً اروپاي غربي و امريكاي شمالي گرفته اند. پس بازرگانان و صاحبان صنايع چيني با يوان ارزان مواد اوليه و نيروي كار خود را تهيه مي كنند و با دلار و يورو و ديگر ارزهاي رايج و گران بين المللي كالاهاي خود را به فروش مي رسانند. در نتيجه صاحبان صنايع و بازرگانان ديگر كشورها به خصوص كشورهاي غربي بايد مواد اوليه و نيروي كار خود را با ارزهاي قدرتمند و گران تهيه كنند و قدرت رقابت از آنها سلب مي شود.
چين به قطب اقتصادي قانع نبوده و نيست و فقط برتري و سلطه مطلق اقتصادي بر تمامي جهان را در انديشه مي پروراند و اين استيلاي اقتصادي را زمينه يي مي داندو مي سازد براي استيلا و سلطه سياسي و نظامي بر تمامي جهان. چين در نظر دارد تا از اين طريق سلطه و امپراتوري خود را توسعه دهد و متفاوت از ديگر ابرقدرت هاي فعلي و ابرقدرت هاي پيشين با سلاح اقتصاد و سلطه اقتصادي قدمپيش گذاشته و به ديگر كشورها هجوم آورد و بعد از اينكه توانست ديگر كشورها را به زير سلطه اقتصادي خود ببرد، سلاح سياسي و نظامي خود را بيرون خواهد كشيد. جهان اين زنگ خطر را شنيده و به خصوص كشورهاي غربي را به فكر مقابله با اين بحران واداشته است.
در همين زمان چندين واكنش از طرف كشورهاي غربي مشاهده شده است كه به وضوح بيانگر عمق ناراحتيآن كشورها و مقابله آنها با اين هجوم اقتصادي - سياسي است. از جمله اين واكنش ها به چند مورد زير اشاره مي شود. كشورهاي غربي در يك اقدام محموله يي عظيم از مواد خوراكي چين را به اين دليل كه از استاندارد بهداشتي لازمبرخوردار نبوده پس فرستادند. در يك اقدام مشابه ديگر كشورهاي غربي چندينمحموله اسباب بازي و وسايل تفريحي كودكان را به دليل پايين بودن كيفيت بهداشتي به چين مسترد داشتند. در همين راستا در يك اقدام ديگر كشورهاي اروپايي براي مقابله با هجوم كالاهاي ارزان قيمت چيني، اقدام به بالا بردن تعرفه هاي گمركي بر كالاهاي چيني كرده اند. شايد اين اقدام ها چندان چشمگير نباشد اما در اصل گوياي عمق نگراني جامعه جهاني خصوصاً كشورهاي غربي بوده و گوياي واكنش هاي بعدي و جدي اين كشورها خواهد بود.
اينسه مورد واكنش كه از طرف كشورهاي غربي عنوان شد نه فقط در تقابل با هجوماقتصادي چين بوده بلكه در تقابل با قوانين سازمان تجارت جهاني نيز خواهدبود. واكنش هايي از اين دست از طرف اعضاي سازمان تجارت جهاني قوانين اينسازمان را كم رنگ ساخته و رفته رفته موجوديت سازمان را زير سوال خواهد برد.
البته راهي به جز اين براي اعضاي سازمان و كشورهاي غربي باقي نمانده يا بهتر است گفته شود چين راهي براي اين كشورها باقي نگذاشتهاست و به مرور چين عرصه را هر چه بيشتر بر اين كشورها تنگ خواهد كرد. اعضاي اين سازمان و در اصل عضوهاي قدرتمند اقتصادي اين سازمان به مرور قوانين اين سازمان را ناديده خواهند گرفت و عملاً آن را از كار خواهند انداخت.
همان طور كه مسلم است با ضعف و نابودي سازمان تجارت جهاني كشور و ملتي كه بيش از ديگران متضرر و بازنده اصلي مي شود كشور و ملت چين خواهد بود.
غول و ابرقدرت اقتصادي شدن كشور چين رفاه و برخورداري را براي ملت چين در پي داشته است و ملت فعلي چين ملت زمان مائوو سال هاي اول انقلاب نيست، بلكه ملتي است كه هم از لحاظ كمي و هم از لحاظ كيفي طعم برخورداري و رفاه را چشيده است. پس توجه داشته باشيم ملتي كه در رفاه زندگي كرد و روي هم رفته دو تا سه نسل آن طعم برخورداري و دارايي را چشيد، نمي توان اين ملت را به دوران فقر و نداري رجوع داد و آنها را به قناعت وساده زيستي تشويق كرد.
مردم چين به هيچ عنواننمي توانند ركود و شكست اقتصادي را تحمل كنند و اصلاً نمي شود آنها را وادار ساخت به شرايط زندگي عصر مائو يا قبل از انقلاب برگردند. پس شكست اقتصادي چين مصادف است با بحران و بلبشوي دروني كشور چين كه در آن حال نظام خشك تك حزبي و اعمال روش ميليتاريستي نيز نخواهد توانست آرامش را بهجامعه برگرداند. پس دولت چين در اين موقعيت برابر است با يك جمعيت فوق العاده زياد كه خواستار رفاه و حفظ توسعه اقتصادي هستند و دولت چين ديگر نخواهد توانست براي ملت خود غول اقتصادي بسازد.ملتي كه رفاه اقتصادي را تجربه كرد و در كنار اين رفاه اقتصادي هر چند كم به شعور سياسي نيز دست يافت، هم خواستار برخورداري بيشتر اقتصادي خواهد بود و هم ديگر سلطه ديكتاتوري تك حزبي را نخواهد پذيرفت.
در جبهه مقابل دولت نيز همچنان تلاش مي كند تا موقعيت خود را حفظ كند و همچنان سيستم خشك تك حزبي كمونيست را بر جامعه اعمال سازد.در مدت زماني بسيار اندك با جمعيتي فوق العاده زياد غول اقتصادي شدن همان طور كه رفاه و توسعه را به همراه دارد، مي تواند عواقب بسيار خطرناكي نيز در پي داشته باشد كه اگر با سقوطاقتصادي مواجه شود از آن جمله فروپاشي يك كشور بسيار تاريخي است. چون جمعيتي با اين فراواني را نه با تهديد و نه با تشويق در آن زمان مي توان مهار ساخت. در همين اواخر عده يي از دانشجويان غربي روي ديوار چين پرده يي بزرگ را آويزان كرده بودند كه روي آن نوشته شده بود؛ �تبت را آزاد كنيد� اين افراد توسط پليس چين دستگير شدند. جزيره تايوان نيز در اين اواخر به صورت جدي خواستار جدايي از چين و استقلال كامل شده است. بايد توجه داشت اين دو مورد در زماني رخ داده و پيگيري مي شود كه چين هنوز دچار ضعف اقتصادي نشده است و از طرف جامعه جهاني و اعضاي سازمان تجارت جهاني با دست انداز جدي مواجه نيست.
مي توان اين دو مورد را نيزضميمه چند واكنش غربي ها دانست كه قبل از اين عنوان شد.همان طور كه قبل از اين نيز اشاره شد، سقوط اقتصادي چين تقابل جدي ميان دولت و ملت را در پي خواهد داشت. اين رويارويي به انهدام چين ختم خواهد شد و همان طور كه اشاره شد پيش زمينه هاي آن مهيا شده است. از جمله ايالات و قسمت هايي كه در چين مستعد اعلام استقلال هستند مي توان تبت، تايوان و در پي اينها ايالت مسلمان نشين غربي چين سين كيانگ و همچنين ايالت مغولستان داخلي را نام برد و همين طور هنگ كنگ را نيز مي توان به اين دسته وارد كرد. اين چند مورد ايالات و قسمت هايي هستند كه داراي استعداد استقلال خواهي بوده ومسلم است اين ايالات و قسمت ها مي توانند براي ديگر قسمت ها الگو بوده و ديگر ايالات و قسمت ها را به دنبال خود گسيل دارند.